یکی ازفانتزیام اینه یه ساندویچی بزنم به اسم روزگار روبنرش بنویسم ساندویچ سرد و گرم روزگار هرکی هم ازساندویچای سرد وگرم خورد به دوستاش بگه آره من سرد وگرم روزگارو چشیدم
روزی مریدان شیخ
یادمان باشد نمازمان مانند بازی های کودکانه امان نباشد
نماز.............................پر
قرآن..............................پر
خدا................................پر
سلامممممممممممممممممممممم
خبر خبر
قراره شب شعری برپابشهههههههههههههههههههههه
چی؟؟ مدرسان شریف....وای ببشید
کجا؟؟ همینجا
پس عجله کن ای شاعرگرانمایه......
شعرای قشنگ خودتو باذکراسمت بفرست تا همگی فیض ببریم.......
undrestand??
خوب اینم ازشعری که خودم خوندم
:
میپیچه بازصداش توی گوشای تو *
طعم وابستگی زیر دندون تو*
میزاره دستاشو توی دستای تو*
توهمش عاشقی ... بمیره قلب تو*
میخوادآروم بشه توی آغوش تو*
توهم که عاشقی بشه اون مال تو*
پر دلواپسی چشای سرخ تو*
میمونه ردپاش توی دنیای تو*
میمونه بغضتو ومیگیره بازصدات*
خداحافظیتو میشنوه ازنگات*
عهدی اون باتوکردبرای موندنت*
توخودت میمونی ولی اون میپره *
پشت پامیزنی به همه آرزوت*
میزاری اون بره به هوای دلش*
آرزومیکنی وقتی تنهابشه*
نری ازیاد اون نری ازخاطرش*
آرزومیکنی وقتی تنهابشه*
نری ازیاد اون نری ازخاطرش*
اینم 2بیت شعر بامعنی با تشکراز آقای(( محمدحسین معینی))
دنبال ردت خیلیا بودند تو و این خیابونای ولگردی
از اولم فهمیده بودم با خیلیای دیگه میگردی